سرگئی برین یکی از بنیانگذاران گوگل است و کمتر کسی پیدا می شود که او را نشناسد. همسر او نیز آنه ووجیسکی از افراد مشهور دنیای فناوری است که به عنوان مثال یکی از پروژه های او تحت عنوان کیت تست DNA بهترین اختراع سال ۲۰۰۸ از نگاه مجله تایم شد.
سرگئی برین یکی از بنیانگذاران گوگل است و کمتر کسی پیدا می شود که او را نشناسد. همسر او نیز آنه ووجیسکی از افراد مشهور دنیای فناوری است که به عنوان مثال یکی از پروژه های او تحت عنوان کیت تست DNA بهترین اختراع سال ۲۰۰۸ از نگاه مجله تایم شد.
آیا شما از جمله اشخاصی هستید که میخواهید کسب و کاری در اینترنت راه بیاندازید که حجم انبوهی از نقل و انتقالات مالی در قالب تجارت الکترونیکی در سامانه شرکت شما انجام شود؟ یا شما کسی هستید که بیشتر علاقمند فضا هستید و ترجیح میدهید ناسا به خاطر شما شاتلهای خود را بازنشسته کند. آنگاه به شما پول بدهد تا با موشکهای تان کالاها و فضانوردان را به ایستگاههای فضایی برسانید؟ یا اینکه ترجیح میدهید ماشینهای الکتریکی قدرتمندی بسازید که بتوانند با قدرتمندترین اتومبیلهای بنزینی رقابت کنند؟
بسیاری از ما این روزها همچون اکسیژن به اینترنت احتیاج داریم و بدون دسترسی به این تکنولوژی نمی توانیم زندگی را سپری کنیم. جالب اینکه در ایران با وجود قیمت بالای اینترنت و سرعت پایین آن، کاربران اینچنین دچار وابستگی شده اند و احتمالا در دیگر نقاط دنیا میزان نفوذ و وابستگی اینترنت، رقم بسیار بیشتری را در بر خواهد داشت.
در روزهای اخیر خبرهای «مغزی» زیادی شنیده ایم، از خوانش حروف الفبا از ذهن تا رشد دادن بافت مغز درون ظرف پتری. به جز اینها گروه های تحقیقاتی مختلفی هم در سراسر دنیا در حال واکاوی مغز هستند. آنچه تحقیق و مطالعه روی مغز را جالب تر می کند این است که درواقع این خودِ مغز است که همه این پژوهش ها را پیش می بَرد و در نهایت قرار است که به «خود شناسی» برسد.
شبکه های اجتماعی و به خصوص فیسبوک را می توان بخشی از دنیای اینترنت داست
که اغلب باعث اتلاف وقت مفید می شوند و راندمان کاری را تا حد زیادی پایین
می آورند. برای همین افراد اغلب دنبال راهی می گردند تا خودشان را مجبور
کنند در ساعات کار کمتر سراغ آن بروند.و در این میان می توان شیوه های متنوع و گاها جالبی را هم پیدا کرد!
با کمی جستجو می توانید اپلیکیشن های مختلفی را بیابید که دسترسی شما به
سایت های مختلف را طبق برنامه ریزی خودتان محدود می کنند و خارج از ساعات
مشخص، امکان دسیابی به سایت ها و شبکه های اجتماعی را نمی دهند.
یا اینکه یکی از وبلاگ نویسان مشهور سال گذشته در یک دوره آزمایشی
فردی را استخدام کرده بود تا هنگامی در ساعات کاری به شبکه های اجتماعی
مراجعه می کند، سیلی به گوشش بنوازد!
اکنون هم دو دانشجوی دوره دکتری دانشگاه MIT کیبوردی ساخته اند تا هر
زمان که وارد فیسبوک شوند، یک شوک به آنها وارد کند. دلیل ساخت این کیبورد
هم آن بود که پس از مدتی دریافتند بیش از ۵۰ ساعت در هفته به جای کار کردن
روی پایان نامه شان، مشغول گشت و گذار در شبکه های اجتماعی هستند.
کیبورد آنها بر پایه Arduino تولید شده و در صورتی که کاربر مدت زمان
زیادی را در شبکه های اجتماعی بگذراند، بخش محل استراحت دست، یک شوک
الکتریکی ضعیف تولید می کند. اگر چه مبدع این ابزار آن را «چیزی برای شوخی»
می داند. اما مطمئنا در دنیای امروز می توان بازاری برای آن پیدا کرد!
این سؤالی است که به نظر عادل فردوسی پور همه باید سعی کنند به آن پاسخ دهند.
به گزارش خبرنگار علمی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، تهیه کننده برنامه تلویزیونی پربیننده 90 در سخنرانی خود در TEDx دانشگاه صنعتی شریف با نمایش سکانسی از فیلم همشهری کین- سکانسی که کین در لحظه مرگ، «رزباد» - نام سورتمه دوران کودکی خود - را زمزمه می کند، سعی کرد تا به شیوه ای متفاوت از اهمیت دنبال کردن آرزوها برای کسب موفقیت سخن بگوید.
TEDx یک رویداد پرمخاطب در زمینه طرح و نشر ایده های نو است که در بسیاری از کشورهای دنیا به صورت مستقل و به الگوبرداری از شیوه بنیاد TED برگزار می شود. TED یک سازمان غیر انتفاعی 26 ساله است که وقف به اشتراک گذاشتن افکار و ایده های الهم بخش و نو برای عموم شهروندان و یا متخصصان و علاقمندان به یک حوزه خاص شده است.
به گفته فردوسی پور «فوتبال، تیله و توپ!» رزبادهای او از دوران کودکی بوده اند. او هیچ وقت آنها را از یاد نبرده تا جایی که بتواند دوباره همه شان را به دست بیاورد.
او در این نشست گفت: بازی مورد علاقه من در از کودکی دروازه درست کردن با خودکار و تیله بازی بود و اینکه در نهایت در پایان لیگ تیلهیی، مثل همیشه، لیورپول قهرمان شود!
او در یک خانواده کاملا غریبه با فوتبال به دنیا آمده و بزرگ شده است اما اعضای خانواده با علاقه او به فوتبال از جام جهانی 1978 وقتی که عادل فردوسی پور تنها چهارسال داشته آشنا بوده اند؛ وقتی که برای هر توپ گل شده در بازی ها، نیمه شب همه را از خواب بیدار می کرده است.
سؤال او این است که آیا ما هم «رزباد» خود را به خاطر درس و کار و زندگی رها میکنیم یا همه عمر آن را برای محقق کردنش در ذهن خواهیم داشت؟
برای این مجری تلویزیون، گویا حضور در این رسانه نیز جدا از این مجموعه رزبادها نبوده چنانچه به اذعان خودش برای شرکت در مسابقه ها و حضور در قاب تلویزیون هیچ فرصتی را فروگذار نبوده است.
او معتقد است که تمام جریان زندگی را می توان در فوتبال حس کرد؛ پدیده ای جهانی که مردم همه جای دنیا را با هم متحد می کند. برنامه 90 هم به دلیل موضوع فوتبالی اش تا این اندازه محبوب است و اگر به رشته دیگری می پرداخت تا این اندازه مطرح و موفق نبود.
فردوسی پور در پانزدهمین سال آغاز برنامه «نود» گفت: من برای موفقیت برنامه
و اجرای کاری که دوست دارم و به آن معتقدم هزینه های زیادی داده ام؛ از
موهای سپید گرفته تا تهدیدها و تحدیدها. اما همیشه حق را گفته ام و با حفظ
حرمت ها تابوشکنی کرده ام. توانستم از مقام ها و بازیکنانی که هیچ وقت
اجازه داده نمیشد، انتقاد کنم.
امروز شرکت Box (فعال در زمینهی ذخیره سازی ابری) اعلام کرد که از استیون
سینوفسکی –مدیر سابق بخش ویندوز مایکروسافت- به عنوان مشاور استفاده
میکند. توجه داشته باشید که استیو سینوفسکی کسی است که تجربیات بسیاری در
زمینهی آفیس و اسکای درایو دارد، دو محصولی که در رقابت مستقیم با شرکت
Box هستند و اولی حکم شاهرگ مالی مایکروسافت را ایفا میکند.
Box که بیشترین تمرکز خود را روی فناوری ابری گذاشته، تحت فشار شدیدی از سوی کاربران قرار گرفته تا ویرایشگر ابری مخصوص خود را معرفی کند. بنابراین احتمالا این همکاری به معنای قصد Box برای رقابت جدی با Office و Google's Docs خواهد بود.
سینوفسکی که محصولاتی ماندگاری همچون ویندوز8 را در کارنامه خود دارد، پس از عرضه سرفیس از شرکت مایکروسافت جدا شد. هر چند علت این جدایی هنوز هم در هاله ای از ابهام است، اما با توجه به سوابق او میتوان گفت که این جدایی چندان خود خواسته نبوده است پس نباید متعجب شد که چرا سینوفسکی امروز در جبههی دشمن میجنگد.
مدیر عامل Box که سعی دارد جنگ مایکروسافت-Box را کم اهمیت جلوه دهد، میگوید که ترجیح میدهد تا بیشتر به مایکروسافت نزدیک شود تا اینکه به جنگ با این غول نرم افزار برود. هر چند این حرف بیشتر ظاهرسازی به نظر میآید، ولی حداقل یک ظاهرسازی معقول و مورد انتظار است. (سر هیچ کس برای دردسر، درد نمیکند!)
با وجود اینکه امروزه شایعات زیادی برای جانشینی بالمر وجود دارد، اما تا قبل از جدایی سینوفسکی از مایکروسافت بسیاری از کارشناسان تنها گزینهی مطلوب برای این پست را خود او میدانستند؛ حالا با اعلام این خبر میتوان اندک امیدهای باقیمانده را هم به یاس بدل کرد.
شرکت باکس هم اکنون در حال گذر از دوران بلوغ خود است و میتوان انتظار داشت که به یکی از شرکتهای قدرتمند آینده تبدیل خواهد شد، اما به نظر شما آیا Box قادر است به سلطهی بی چون و چرای Office پایان بدهد؟
بعد از ورود به آمریکا یکی از سختترین کارها گرفتن گواهی نامه رانندگی است.
چون برای گرفتن گواهینامه نیاز به ۶ امتیاز و Social Security دارید، و به
دست آوردن این ۲ مورد بسیار سخت است و شما باید یک چرخه عجیب را پشت سر
بگذارید.
برای گرفتن گواهینامه شما باید از بانک یا مدرسه معرفی
نامه بگیرید، ولی بانک و مدرسه هم برای دادن معرفینامه از شما گواهینامه می
خواهند! داشتن پاسپورت (از هر ملیتی) هم ۴ امتیاز دارد، کارت بیمه ۱
امتیاز، معرفی نامه بانک ۱ امتیاز، برگه ازدواج ۳ امتیاز، کارت مدرسه ۲
امتیاز و تعدادی مورد دیگر که در این مطلب نمیگنجند.
داشتن کارت
شناسایی، چه گواهینامه رانندگی باشد چه کارت شناسایی ایالتی، یکی از
مهمترین مسایل در آمریکا است. چرا که در بسیاری از شهرها برای ورود به
اماکن مختلف از شما کارت شناسایی خواسته میشود.
مطالب مرتبط:
به احتمال زیاد شما بارها آرزو کردهاید که شبانهروزتان بیشتر از ۲۴ ساعت شود، چرا؟
۱- بتوانید به همه کارهایتان برسید: به اندازه کافی بخوابید، معاشرت کنید، کارهای محولشده را انجام بدهید، مطالعه کنید، فیلم ببیند، ورزش کنید، وبگردی کنید و …
۲- حس میکنید که زندگیتان روی دور تند افتاده و هر ماه برایتان فقط به اندازه یک هفته طول میکشد و هر سال، به اندازه یک ماه! شما از این گذر سریع عمر میترسید.
شاید شما از معدود افرادی باشید که این حس و حال را نداشته باشید، پس پیشنهاد میکنم، دست به دامان گوگل بشوید، تا این نکته برایتان ثابت شود که آرزوی بیتر طول کشیدن شبانهروز یک چیز عمومی است. پس این کلیدواژهها را سرچ کنید: کاش – شبانهروز- ۲۴.
دیدید؟!
بسیاری از وبلاگنویسها و صاحبان سایتها به صورت پراکنده این آرزو را داشتهاند.
مسلم است که هیچ راهی برای کش دادن به شبانهروز نداریم، اما شیوههایی وجود دارند که با آن میتوانیم مغزمان را فریب بدهیم، طوری که گذر زمان، برایمان کندتر به نظر آید!
نخست باید برایتان توضیح بدهم که ما چطور گذشت زمان را حس میکنیم؟
حس گذر زمان، مثل درک بقیه حسها، مثل چشایی، لامس، بینایی یا شنوایی نیست.
چیزی که ما عموما به صورت گذر زمان از آن یاد میکنیم، در واقع مشتی از اطلاعات عرضه شده به مغزمان از راه حواس در طول زمان است. جالب است که نو بودن یا تکراری بودن اطلاعات روی حس گذر زمان اثر میگذارند. چگونه؟!
اگر شما اطلاعات تازه را وارد مغزتان کنید، این اطلاعات نیاز به پردازش، ساماندهی نو دارند، ولی اطلاعات که چیز تازهای نداشته باشند، خیلی سریع ادراک میشوند.
چیز مهم دیگر این است که ادراک زمان فقط توسط یک ناحیه مغز صورت نمیگیرد، هر یک از حواس دیگر ما، در یک ناحیه خاص مغز درک میشوند، اما در مورد زمان این طور نیست.
وقتی ما حجم زیادی از اطلاعات تازه را وارد مغز میکنیم، مغز باید زمان زیادی را صرف پردازش آنها کند، هر چه میزان و زمان این پردازش بیشتر باشد، زمان هم از نظر مغز دیرتر میگذرد و کش میآید.
بگذارید مثالی بزنم:
تا حالا حتما پیش آمده است که در موقعیتهای خطرناک قرار گرفته باشید، مثلا در حال کذشتن از خیابان یا رانندگی. هیچ متوجه شدهاید که یک ثانیه در این شرایط تا ۱۰ ثانیه هم برایتان کش میآید؟!
مثال دم دستی دیگر! تیم فوتبال محبوبتان دارد حمله میکند، مهاجم تیم شما، در موقعیت گل قرار میگیرد و یک بغل پا برای به ثمر رساندن گل کافی است، اما شما در نهایت تعجب میبینید که مهاجم خیلی کند رفتار میکند و تا گل بزند، شما را جان به لب میکند. سرانجام گل به ثمر میرسد و بعد شما بازپخش صحنه را از زوایای مختلف مرور میکنید، اما این بار متوجه میشوید که مهاجم، در واقع آن طور که بار اول تصور کرده بودید، کند رفتار نکرده، بلکه خیلی عادی کار خودش را کرده است!
چرا این طور میشود؟ چون شما در این شرایط با حداکثر توجه به پیرامون خود نگاه میکنید.
حالا لازم نیست که توجه حداکثری، فقط در مورد موقعیتهای خطرناک اعمال شود، اگر همین «توجه» در مورد یک موسیقی تازه هم باشد، باز هم زمان منبسط میشود.
عکس این مسئله هم صحیح است، اطلاعات تکراری، زندگی روتین و کار معمولی، همه زمان را منقبض میکند.
حالا بیایید یک مثال آشنای دیگر بزنم، تابستانهای دوران کودکی را به یاد بیاورید، آن تابستانها زیبا به نظر میرسید که تمامنشدنی هستند، وقتی امتحانات را تمام میکردیم و تابستان شروع میشد، تا وقتی که مهر میآمد، در نظرمان ۳ ماه، یک سال طول میکشید. حتی حالا هم اگر به آن دوران دقت کنید، گذر زمان را در آن دورهها کندتر میبینید. حالا بیایید و سه ماه آخری که در شرکت و اداره مشغول کار بودهاید، در نظر بیاورید، به نظرتان بهار گذشته، واقعا ۳ ماه بوده است؟!
وقتی که خردسال بودیم، همه چیز به نظرمان تازه بود، هر سفر، بازی، خرید و کتاب یا آشنایی با دوستی، کاملا برای ما در حکم تجارب بکر و تازهای بودند، مغز ما آنها را با جزئیات و تمرکز بیشتری ثبت و پردازش میکرد و درست به همین خاطر، زمان در نظرش کندتر میگذشت. اما وقتی مسن میشویم همه تجربهها برای ما تکراری هستند، ما دوستیهای مختلف را تجربه کردهایم، دهها بار به جاهای دیدنی سفر کردهایم و بوها و مزهها برایمان تکراری است، پس مغز هیچ محرک تازهای ندارد و بنابراین زمان در نظرش منقبض میشود.
از همه اینها به صورت خلاصه به این نتیجه میرسیم که هر چقدر مغزمان را درگیر اطلاعات، تجارب و محیطهای نو کنیم و هر چقدر به صورت فعال مغز را درگیر یادگیری کنیم، زمان در نظرمان کندتر میگذرد.
پس در پایان این پست ترفندهایی برای کش دادن شبانهروزتان را میآورم:
۱- همیشه مشغول یادگیری باشید: کارها و مهارتهای شغلی معمول چیزی جدیدی برای شما ندارند. سعی کنید برنامهای برای یادگیری چیزهای نو داشته باشید، مثلا در یک کورس آموزشی شرکت کنید. زبان تازهای یاد بگیرید. یک مهارت ورزشی را یاد بگیرید و …
ممکن است کارتان به نوعی باشد که مستلزم صرف انرژی مغزی زیاد باشد، مثلا یک پزشک یا مهندس باشید! اما وقتی کار شما تکراری شد، مغز شما به اندازه کافی در برخورد با موقعیتها و سناریوهای کاری مختلف تجربه اندوخته و برای خودش مدارهای مغزی لازم را ساخته است و جایی برای یادگیری موارد تازه ندارد، پس حتما شما باید در پی یادگیری چیزهای متفاوت و تازه باشید.
۲- بازدید از مکانهای تازه: شهرها و محلهای تازه برای خودشان انبوهی از صداها، بوها، طعمها، رنگها، افراد و طرحهای تازه را ارند، مغز شما باید همه اینها را ترجمه کند.
نه! لازم نیست، حتما به مسافرت بروید و یک شهر تازه را ببینید، شما میتوانید رستوران یا کافیشاپ خود را عوض کنید!
- با افراد تازهای آشنا شوید: چند دوستی که سالها میشناسید و خیلی وقتها حرف تازهای برای گفتن به هم ندارید، گذر زمان ر ا برایتان سریع میکنند.
۴- خودانگیخته باشید: مغز خودتان را به صورت فعال با تجارب جدید درگیر کنید و برای این کارخودانگیخته باشید و توانایی شگفتزده کردن خودتان را داشته باشید.
۵- نوع یادگیری و دسترسی به اطلاعات خود را تغییر بدهید: مثلا من شخصا هر روز مقالات زیادی را به صورت آنلاین را میخوانم، پس به یکی از ترفندهای مناسب برای انبساط زمان عمل میکنم! اما متوجه شدهام که اگر، زمانی که درگیر مطالعه کتابهای کاغذی میشوم، زمان به نظرم خیلی کندتر میگذرد. دلیلش هم این است که مغزم درگیر کسب اطلاعات از منبعی با ساختار ظاهری و نوع چینش اطلاعات متفاوت میشود.
همه اینها به صورت کلی توصیههایی برای تجربههای نو و منبسط کردن ظاهری زمان بودند، اما مشکل خیلیها هم این است که اصلا زمان زیادی برایشان برای اختصاص دادن به تجربهها نو ندارند و از بس درگیر کارهای تکراری و خستهکننده هستند که این توصیههای چندان برایشان عملی نیست.
توصیههایی هم میشود به این افراد داشت:
۱- در یک زمان دو کار انجام بدهید! مثلا در همان زمان که مسابقه فوتبال یا فیلم میبینید، روی یک دوچرخه ثابت بنشینید و رکاب بزنید.
۲- برای کارهایتان برنامه داشته باشید، مثلا وقتی میخواهید آنلاین شوید، بگویید یا اصلا روی یک تکه کاغذ بنویسید که من اول ایمیلهایم را چک خواهم کرد، بعد مطالب وبلاگها را باید فیدخوان خواهم دید، مطلبی را که برای کارم لازم دارم جستجو و ترجمه خواهم کرد و سر آخر مطالب شبکههای اجتماعی را خواهم خواند. سر یک ساعت و نیم هم سیستم را خاموش خواهم کرد.
۳- نه گفتن را یاد بگیرید! یاد بگیرید که چطور دوستانی را که فقط شما را درگیر مکالمات طولانی بیارزش میکنند، از سر خود باز کنید. اگر یک میهنانی، واقعا مهم نیست، مؤدبانه ردش کنید!
۴- از فناوریها برای صرفهجویی در وقت استفاده کنید: استفاده از فیدخوان، ضبط برنامههای مورد علاقه تلویزیونی و بعد دیدن آنها سر فرصت، استفاده از فیلترها برای مدیریت حجم زیاد ایمیلهای خود، یا گوشی کردن به کتاب صوتی حین پیادهروی یا رانندگیهای طولانی.
۵- برنامهای برای استفاده از زمانهای مرده غیرمترقبه داشته باشید: مثلا همیشه در گوشی یا تبلت خودتان، کتابها یا مقالاتی برای خواندن داشته باشید.
هارپر رید (Harper Reed) کارآفرین، مهندس و یک هکر قهار است. علاوه بر این
در عرصه سیاسی کاملا شناخته شده است. او کسی است که سال گذشته مسوولیت
کمپین انتخاباتی آنلاین باراک اوباما، رییسجمهور آمریکا یا در واقع مدیریت
ارشد فناوری ستاد اوباما را به عهده داشت و استراتژیهای او، نتیجه
انتخابات را به نفع اوباما تغییر داد. بیخود نیست که احزاب سیاسی بریتانیا
نیز برای تبلیغات انتخاباتی خود به دنبال هارپر هستند. اما جالب است که
بدانید هارپر با وجودی که این همه عاشق سینهچاک سیاسی دارد و کارش را بلد
است، ظاهری کاملا غیرعادی و به قول امروزیها «قیافه ناراحت و خستهای»
دارد: گوشهایش سوراخ شده و گوشوارههای عجیبی به آن آویزان است، موی قرمز،
ریش خیلی بلند، سبیل دسته دوچرخهای و شخصیت رنگارنگی دارد و آنطور که
خودش در وبسایتش نوشته «به احتمال زیاد یکی از باحالترین افرادی است که
تاکنون دیدهاید».
بعد از پیروز شدن اوباما در دور دوم انتخابات، عکسی
روی فیسبوک منتشر شد که در آن، اوباما به پاس زحمات هارپر او را سخت در
آغوش گرفته است. هارپر شخصی است که با روشهای انقلابیاش، فناوریها را
برای تعامل با عموم مردم به زانو درمیآورد.
اخیرا با وی مصاحبهای درباره آینده سیاست و رسانه و همچنین نحوه کار کردنش در کمپین انتخاباتی اوباما شده که می توانید در ادامه بخوانید.